وحشی بافقی

وحشی بافقی

شمارهٔ ۱۰۶

۱

گرد سر تو گردم و آن رخش راندنت

وان‌دست و تازیانه و مرکب جهاندنت

۲

شهری به ترکتاز دهد بلکه عالمی

ترکانه برنشستن و هر سو دواندنت

۳

پیش خدنگ پرکش ناز تو جان دهم

وان شست باز کردن و تا پر نشاندنت

۴

میرم به آن عتاب که گویا سرشته‌اند

سد لطف با ادای تعرض رساندنت

۵

طرز نگاه نازم و جنبیدن مژه

وان دامن کرشمه به مردم فشاندنت

۶

وحشی اگر تو فارغی از درد عشق ، چیست

این آه و ناله کردن و این شعر خواندنت

تصاویر و صوت

نظرات