
وحشی بافقی
شمارهٔ ۱۲۲
۱
جانان نظری کو ز وفا داشت ندارد
لطفی که از این پیش به ما داشت ندارد
۲
رحمی که به این غمزدهاش بود نماندست
لطفی که به این بی سرو پا داشت ندارد
۳
آن پادشه حسن ندانم چه خطا دید
کان لطف که نسبت به گدا داشت ندارد
۴
گر یار خبردار شود از غم عاشق
جوری که به این قوم روا داشت ندارد
۵
وحشی اگر از دیده رود خون عجبی نیست
کان گوشهٔ چشمی که به ما داشت ندارد
تصاویر و صوت



نظرات
مهیار پیرکوهی
سارای سارای