وحشی بافقی

وحشی بافقی

شمارهٔ ۱۳۱

۱

مهرم ز حرمان شد فزون شوقی ز حسرت کم نشد

هر چند حسرت بیش شد شوق و محبت کم نشد

۲

تخم امید ما از و نارسته ماند از بی‌نمی

اما به کشت دیگران باران رحمت کم نشد

۳

خوش بخت تو ای مدعی کاینجا که من خوارم چنین

با یک جهان بی‌حرمتی هیچت ز حرمت کم نشد

۴

عمری زدم لاف سگی اما چه حاصل چون مرا

با اینهمه حق وفا خواری و ذلت کم نشد

۵

وحشی از و بر خاطرم پیوسته بود این گرد غم

ز آیینهٔ من هیچگه گرد کدورت کم نشد

تصاویر و صوت

دیوان وحشی بافقی به کوشش حسین نخعی - وحشی بافقی - تصویر ۱۸۶
دیوان کامل وحشی بافقی به کوشش م. درویش با مقدمهٔ سعید نفیسی - وحشی بافقی - تصویر ۸۸

نظرات

user_image
یاسر
۱۳۹۹/۱۲/۱۴ - ۱۵:۴۴:۴۸
واقعا جناب وحشی معلوم هست که بسیار مهربان و بخشنده و عاشق بوده اند اما برعکس جناب حافظ که دل در برو می در کف و معشوق به کام داشته اند ایشان دل پریشان و حرمان در کف و معشوق به کام اغیار داشته اند