
وحشی بافقی
شمارهٔ ۱۷۶
۱
غم هجوم آورده میدانم که زارم میکشد
وین غم دیگر که دور از روی یارم میکشد
۲
میکشد صد بار هر ساعت من بد روز را
من نمیدانم که روزی چند بارم میکشد
۳
گریه کن بر حسرت و درد من ای ابر بهار
کاینچنین فصلی غم آن گلعذارم میکشد
۴
شب هلاکم میکند اندیشهٔ غم های روز
روز فکر محنت شب های تارم میکشد
۵
گفته خواهد کشت وحشی را به صد بیداد زود
دیر میآید مگر از انتظارم میکشد
تصاویر و صوت

نظرات
محمد اسکندری کتکی hobbyhorseup۳@gmail.com