
وحشی بافقی
شمارهٔ ۲۰۸
۱
دلم خود را به نیش غمزهای افکار میخواهد
شکایت دارد از آسودگی، آزار میخواهد
۲
بلا اینست کاین دل بهر ناز و عشوه میمیرد
ز نیکویان نه تنها خوبی رخسار میخواهد
۳
دل از دستی بدر بردن نباشد کار هر چشمی
نگاه پر تصرف غمزه پر کار میخواهد
۴
بود آهو که صیادش به یک تیر افکند در خون
دلی را صید کردن کوشش بسیار میخواهد
۵
غلامی هست وحشی نام و میخواهد خریداری
به بازار نکو رویان که خدمتکار میخواهد
تصاویر و صوت

نظرات
مهدی