وحشی بافقی

وحشی بافقی

شمارهٔ ۲۳۶

۱

مغرور کسی به که درت جا نکند کس

وصلی که محالست تمنا نکند کس

۲

نی یوسف مصری تو که در بیع کس آیی

بیعانهٔ جان چیست که سودا نکند کس

۳

روشن نکند چشم کس این طرفه عزیزیست

همچشمی یعقوب و زلیخا نکند کس

۴

مرغ دل ما کیست اگر دامگه اینست

سیمرغ به دام افتد و پروا نکند کس

۵

آه این چه غرور است که سد کشته گر افتد

دزدیده هم از دور تماشا نکند کس

۶

چندین سر بی جرم به دار است در آن کو

یک بار سر از ناز به بالا نکند کس

۷

وحشی سبب ناز و تغافل همه حسن است

حسن ار نبود این همه اینها نکند کس

تصاویر و صوت

دیوان کامل شمس الدین محمد وحشی بافقی به کوشش ایرج افشار - وحشی بافقی, وحشی بافقی, وحشی بافقی, وحشی بافقی - تصویر ۱۳۳
دیوان وحشی بافقی به کوشش پرویز بابائی - وحشی بافقی - تصویر ۱۰۰

نظرات

user_image
شهرزاد
۱۳۹۴/۰۳/۰۳ - ۰۳:۱۰:۰۳
تقریبا هر کجا که «سد» در غزل های وحشی آمده مقصود «صد» بوده و باید درست شود
user_image
شاهین
۱۳۹۸/۰۲/۱۰ - ۱۴:۴۷:۱۹
دهخدا: 1 : [سَ] (عدد، ص، اِ) صد عدد یکصد عدد بعد از 99 : ای آنکه من از عشق تو اندر جگر خویش آتشکده دارم سد و بر هر مژه ای ژیرودکی فری زآن زلف مشکینش چو زنجیر فتاده سدهزاران کلج بر کلجشاکر بخاری به نیم گرده بروبی بریش بیست کنشت بسد کلیچه سبال تو شوله روب نرفت عمارهء مروزی همه عالم ز فتوح تو نگارین گشته ست همچو آگنده به سد رنگ نگارین سیرنگ فرخی 2 : کنایت از عدد بسیار، بی شمار سدمرده حلاج بودن؛ کنایه از: از عهدهء همه کس برآمدن رجوع به صد شود.صد یا سد تفاوتی نیستصورت نگارشش در گذشته با س بوده و امروز با ص در هر دو معنی یکیست