
وحشی بافقی
شمارهٔ ۳۲۵
۱
هست هنوز ماه من چشم و چراغ دیگران
سبزهٔ او هنوز به از گل باغ دیگران
۲
خلق روان به هر طرف بهر سراغ یار من
بیهده من چرا روم بهر سراغ دیگران
۳
رسته گلم ز بام و در جای دگر چرا روم
با گل خود چه میکنم سبزهٔ باغ دیگران
۴
من که میسرم شود صافی جام او چرا
در دل خود کنم گره درد ایاغ دیگران
۵
وحشی از او علاج کن سوز درون خویش را
فایده چیست سوختن از تف داغ دیگران
نظرات