وحشی بافقی

وحشی بافقی

شمارهٔ ۸۰

۱

وصلم میسر است ولی بر مراد نیست

بر دل نهم چه تهمت شادی که شاد نیست

۲

غم می‌فروخت لیک به اندازه میفرست

یک دل درون سینه ما خود زیاد نیست

۳

جایی هنوز نیست به ذوق دیار عشق

هر چند ظلم هست و ستم هست و داد نیست

۴

ای بی‌وفا برو که بر این عهدهای سست

نی اندک اعتماد که هیچ اعتماد نیست

۵

رو ، رو که وحشی آنچه کشید از تو سست عهد

ما را به خاطر است ، ترا گر به یاد نیست

تصاویر و صوت

نظرات