
وطواط
شمارهٔ ۸۶ - در حق حمید الدین
۱
در هنر ، ای حمید دین رسول
همچو صدر نژاد عبادی
۲
جاهت افروختست هر محفل
ذکرت آراستست هر نادی
۳
مایهٔ صد هزار محمدتی
در خور صد هزار احمادی
۴
خایفان را بتقویت عونی
جایعان را بمردمی زادی
۵
مر معالی و مر مکارم را
سخت مطبوع و نیک منقادی
۶
صید کردی بمکرمت دل خلق
از که آموختی تو صیادی ؟
۷
بشنو از من که : تا چه می بینم
از معادات گنبد عادی ؟
۸
گه مرا آبخور بصحرا بر
گه مرا خوابگاه در وادی
۹
گاه بر کوه و گاه در دریا
گه شوم حاضر و گهی بادی
۱۰
نه بجز آسمان مرا خیمه
نه بجز اختران مرا هادی
۱۱
روز و شب هست چنگ و بربط من
بانگ ملاح و نعرهٔ حادی
۱۲
کرده من در جهاد با کفار
همچو مریخ ، پیشهٔ جلادی
۱۳
جای دارعه درع داودی
جای دستار بیضهٔ عادی
۱۴
در مقامی ، که سرکشان از رمح
بر رگ جان کنند فصادی
۱۵
هر که کشته شود فلک گوید :
« مالهذا القتیل من وادی ؟ »
۱۶
دیرزی ، شاد باش ، طوبی لک
که برون زین عداد و اعدادی
نظرات