
یغمای جندقی
شمارهٔ ۱۱۰
۱
بهار ار باده در ساغر نمیکردم چه میکردم؟
ز ساغر گر دماغی تر نمیکردم چه میکردم؟
۲
هوا تر، می به ساغر، من ملول از فکر هشیاری
اگر اندیشه دیگر نمیکردم چه میکردم؟
۳
عرض دیدم به جز می هرچه زان بوی نشاط آید
قناعت گر به این جوهر نمیکردم چه میکردم؟
۴
چرا گویند در خم خرقه صوفی فرو کردی
به زهدآلوده بودم گر نمیکردم چه میکردم؟
۵
ملامت میکُنَنْدَم کز چه برگشتی ز مژگانش؟
هزیمت گر ز یک لشکر نمیکردم چه میکردم؟
۶
مرا چون خاتم سلطانی ملک جنون دادند
اگر ترک کُلَهْ افسر نمیکردم چه میکردم؟
۷
به اشک ار کیفر گیتی نمیدادم چه میدادم؟
به آه ار چاره اختر نمیکردم چه میکردم؟
۸
ز شیخ شهر جان بردم به تزویر مسلمانی
مدارا گر به این کافر نمیکردم چه میکردم؟
۹
گشود آنچه از حرم بایست از دیر مغان یغما
رخ امید بر این در نمیکردم چه میکردم؟
نظرات