
فرخی یزدی
شمارهٔ ۱۴۳
۱
گرچه دل سوخته و عاشق و جانباختهایم
باز با این همه دلسوختگی ساختهایم
۲
اثر آتش دل بین که از آن شمعصفت
اشکها ریخته در دامن و بگداختهایم
۳
با همه مقصد خیری که مرام من و تست
در بنی نوع بشر ولوله انداختهایم
۴
جز دورنگی نبود عادت این خلق دورنگ
همه را دیده و سنجیده و بشناختهایم
۵
عجبی نیست که با این همه دشمن من و دل
جز به دیدار رخ دوست نپرداختهایم
۶
عمرها در طلب شاهد آزادی و عدل
سر قدم ساخته تا ملک فنا تاختهایم
۷
بر سر نامه طوفان بنگر تا دانی
بیرق سرخ مساوات برافراختهایم
تصاویر و صوت


نظرات