فرخی یزدی

فرخی یزدی

شمارهٔ ۱۶۹

۱

سر خط عاشقی را روز الست دادم

ننهاده پا در این راه سر را ز دست دادم

۲

تو با کمان ابرو دل را نشانه کردی

من هم به دست و تیرت، جان ناز شست دادم

۳

عیبم مکن بسستی کز حربه درستی

این نادرستها را آخر شکست دادم

۴

تا چشم و ابرویت را پیوسته دادم الفت

تیغ هزار دم را در دست مست دادم

۵

در بند طره دوست دادم بسادگی دل

غافل که جان خود را زین بند و بست دادم

۶

ای لعبت سپاهی از جان من چه خواهی

تو آنچه بود بردی من آنچه هست دادم

تصاویر و صوت

نظرات