
فرخی یزدی
شمارهٔ ۴۴
۱
در غمت کاری که آه آتشینم کرده است
آنقدر دانم که خاکسترنشینم کرده است
۲
دولت وصل تو شیرینلب به رغم آسمان
با گدایی خسرو روی زمینم کرده است
۳
تا برون آرم دمار از آن گروه ماردوش
تربیت همدوش پور آبتینم کرده است
۴
خاک کوی آن بهشتیطلعت غلمانسرشت
بینیاز از کوثر و خلد برینم کرده است
۵
سوختم از دست غم پا تا به سر در راه عشق
چند گویم آنچنان یا این چنینم کرده است
نظرات